س-  لطفا خودتون را معرفی کنید.

من خانم صدیقه ه . پ هستم متولد سال 1330 که درسن بیست سالگی با پسر یکی از همسایگانمان با 30 سال سن در محله جوباره اصفهان ازدواج کردم  که حاصل آن سه فرزند پسر و یک فرزند دختربود.

س – لطفا کمی بیشتر توضیح بده .

شغل همسرم کارگری ساختمان بود وده سال با من اختلاف سنی داشت . اگرچه آدم بدی نبود ولی همیشه کار نداشت و درسن 50 سالگی هم بر اثر ایست قلبی درگذشت  و مرا با چهارفرزند وهزار بدبختی و بیچارگی تنها گذاشت .

س – طی این سالها بدون پدر و همسرچه کردی ، بچه هایت چه می کنند .

سه فرزند پسر من در اثر تصادف فوت کرده اند. من در حدود 20 سال پیش که  پیگیر سابقه جبهه شوهرم بودم در شهر اهواز اتوبوس ما با یک کامیون تصادف کرد که هردو راننده  و دو پسر دوقلوی 6 ساله من در این حادثه فوت نمودند والبته تلاش و پیگیری های چندساله من نیز برای دریافت دیه  و هزینه درمان به جایی نرسید و فقط مبلغ 19 هزارتومان جهت درمان خودم به من دادند . در ضمن یکی دیگر از پسران من نیز بنام ابوذردرسال 95 و در سن30 سالگی براثر تصادف با یک خاوراو هم فوت کرد که سالهاست از طریق دادگاه پیگیر حق و حقوق خود هستم که در این خصوص نیز هنوز ره به جایی نبرده ام. آخه من نه سواد دارم ،نه پول و وکیل دارم .تنها دخترم هم که درسال 94 در پارک بایکنفر آشنا شد که وی از پرسنل نیروی هوایی بود پس از دوسال عقد ، سرانجام ازدواج کرد و ظاهراً  به خارج کشور رفته  ومن برغم پیگیری های فراوان از طریق اداره آگاهی نیروی انتظامی کماکان دو سال است از او و سرنوشتش هیچ خبری ندارم .

س –  از وضعیت زندگی خود ت بیشتر بگو ، چند خواهر و برادر داری؟

من درسن 13 سالگی پدرم را از دست دادم ولیکن دارای 4 خواهر و 4 برادر هستم که یک رابطه تقریباً سردی با آنان دارم . من فرزند آخر خانواده هستم .

س – آخرین خبری که از دخترت داری چیست .

به نیروی هوایی مراجعه کرده ام می گویند ما از وی خبری نداریم و در خارج است . اگر اتفاق بدی برایش افتاده بود خبرش به تو رسیده بود. نیروی انتظامی هم خبری درستی به من نمی دهد .

س –  الآن مهمترین مشکلات تو چیست.

تنهایی ، بی پولی ، داغ  چندین اولاد ، بدهکاری ، نداشتن مسکن ، بیماری های متعدد و نداشتن هزینه درمان ، کمبود وسائل مورد نیاز زندگی و ….  .

س –   الان  کجا زندگی می کنی ، بابت اجاره اتاق چقدر پول می دهید.

من هم اینک در منطقه شش راه هسته در باغ حسین میرزایی در یک اتاق سالهاست زندگی می کنم والبته اجاره نمی دهم  ولی صاحب باغ سال گذشته فوت کرد وبچه های او به من گفته اند باید باغ را خالی کنی ، یکی از برادرانم گفته فعلاً بیا خانه ما در خیابان آل محمد زندگی کن . نمی دانم چکارکنم .

س –  هم اکنون چگونه و از چه طریق امرار معاش می کنی ؟

فعلاً بعداز خدا تنها امید ودلخوشی من خیریه کوثر است که کمک های مختلفی به من می کند . چه نقدی و چه کمک مواد غذایی ، خدا به شما و بانیان این خیریه اجر دهد و همیشه  صحت سلامت باشید. پول هدفمندی هم می گیرم . هرهفته غذا هم از کوثرمی گیرم.

 

س –  الان در زندگیت به چه وسیله ای نیازمبرم داری؟

یخچال ام سوخته است .

 س – چیز دیگری میخواهی بگویی .

سکوت همراه با بغض و سرانجام هق هق و گریه ناتمام .                                                  ” باتشکر و سپاس”

                                                                                                                                                  ” والسلام “

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *